نمی خواهم بدانم که بی من خواهی مُرد یا نه . . . نمی خواهم بگویی دیوانه وار دوستت دارم . . . برای دلِ وا مانده ام برای دلی که پوسید از بس تمامِ تنهایی را گریه کرد . . . چیزی نگو ؛ فقط . . . فقط دستانت را دورِ گردنم حلقه کن مرا مثل کودکی بازیگوش که انگار بی مقدمه تو را می خواهد در آغوش بگیر . . . که غیر از این هر کارِ دیگری باشد گریه ام می گیرد